1716. مادر

ساخت وبلاگ

دقت کردی تو همون ثانیه اول که قشنگ دستات رو مرطوب کننده زدی و دست تو هوا راه میری, هیچ لیوان تمیزی پیدا نمی کنی که ازش آب بخوری و مجبور میشی از گوش یه لیوان بگیری و بشوییش! کلا همه چیز به فنا میره دیگه ...

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

من حاضرم همه مچ گیجی و تپق و نادونی من رو بگیرن, ولی با اعصابم کاری نداشته باشن. یعنی پیتکو کنان, یورتمه نرن روش! بابا ... تو خوبی ... تو کاملی ... ولمون کن.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

با اجازه از اساتید ... من یه تئوری دارم که میگه وقتی یه زن یا یه مرد رفت دنبال دومیش, یعنی حتما اولی خوب بوده. اما اگر یه زن یا یه مرد بعد اولی, دنبال هیچ کس یا همه کس رفت, یعنی به واقع از همون اولی دستش اومده که خبری نیست!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

۱. هر روزت وقتی زیبا و دوست داشتنی میشه که چیزی بدست آورده باشی. گاهی باید هزینه های خیلی بزرگ کنی. برای آماده شدن واسه ادامه مسیر و اینکه خودت هم آدم بزرگتری باشی که بتونی ادامه بدی ... ۲. کاش توان این رو داشتم که پرواز کنم و برم تا اون سر دنیا ... کنار کسی که فکر میکنه باید تو غربت و تنهاییش بمونه, چون هیچ جای دنیا سهمش نیست. ۳. این روزا خیلی بیشتر از قبل حس میکنم که چقدر مشتاقم برای کاری که انجام میدم, از یه منبع معتبر, درآمد داشته باشم.  ۴. باور کن میخوام یعالمه حرف بزنم, اما از بیسوادیه که واژه هام ته میکشن. اما اون تا دلش بخواد میتونه قطار قطار جمله سرهم کنه و حرف بزنه. بی انصافیه اگر نگم که چقدر تلاش کرد تا به اینجا رسید. بی انصافیه؟! نع. فقط زود دونست که باید تو کدوم مسیر حرکت کنه. 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

۱. زندگی یعنی فقط تو رِست روم فرصت داشته باشی که نرمشای گردنت رو انجام بدی.

۲. موجود غریبی ام من. بجای اون شور و شوق و پرپر زدن برای ادامه تحصیل, الان دغدغه م اینه که چیکار کنم پیازداغام چیپسی تر بشه. 

۳. خودم کدومم؟!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

خانم آرایشگر فرمودند که دفعه قبل, فقط به اندازه اپسیلون خطا داشتند! و این امر نشان از دقت بالا و ظرافت دارد. فقط تو دلم گفتم جون خودت! همین چند هفته پیش که قیچی میزدم, اون همه بالا پایین بریدم! اما خب نگفتم تا در تاریکی اعتماد به نفس, باقی بماند.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

به حکم دلم, دست به کار شدم و کیک پختم. برای اولین بار, یه قابلمه بزرگ رو فر کردم و کوچیک تره رو قالب کیک و گذاشتم تو شکم بزرگ تره. روش برشته نمیشه و پفش هم زود خوابید. اما حتما دوباره با یسری تغییرات تکرارش میکنم. بعد وسطا مدام چند روز گذشته رو مرور کردم. از خودم پرسیدم چرا باید از خرید اینترنتیم با کسی حرف بزنم؟ در همین حد! و بعد مطمئن تر شدم که حرف نزنم!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

الان که ساعت نزدیک ۷ صبحه, من شدیدا احساس گرسنگی دارم و در عین حال دارم به صدای باد و سرما که پشت پنجره ست گوش میدم و فکر میکنم اونی که پایه ی من بود واسه صبحونه خوردن وسط رختخواب ... الان کجاست؟ 

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

بالاخره بعد از چندبار پژمردگی و سرزندگی, آفت زدگی و آفتاب شدید خوردن و چندبار بیرون کشیده شدن از خاک ... بونسای من خشک شد. اما منتظرم تا هسته های لیمو و سیبم جوانه بزنند و مهمان جدید گلدان ها باشند. بهار در اندیشه ماست. شاید.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

عجیب افتاده تو ذهنم که بشینم یک لیست تهیه کنم از اون چیزایی که تا حالا تجربه نکردم. و بعد دونه دونه در حد توان, تجربه شون کنم. تا اینجای کار بنظر میاد که خیلی بیکارم. اما اتفاقا این فکر از اونجایی به ذهنم رسید که آدمای حقیقی دور و برم, زیاد بهم میگن: پس خودت چی؟! تا اینجا هم خیلی اهمیت نداره, چون مسئولیت تمام انجام داده و نداده هام رو می پذیرم. اما اون لیست میتونه خیلی ترسناک باشه و هیجان انگیز. 

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:22

از پشت هزاران صدای بایگانی شده در ذهنت, یکی خودش را جلو بکشد و بگوید طیبه هستم! بعد تو مستقیم بربادرفته را بیاد بیاوری و پرده های مخمل سبز رنگ ... درست در ملتهب ترین ساعت هایی که فکر میکنی حتما بیماری و باید ساعت ها استراحت مطلق داشته باشی, حالت خوب میشود. اما یک چیز مدام در ذهنت تکرار میشود, بعد از ۱۳ سال چطور میشود که یک نفر تو را یاد میکند؟!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت: 23:19

۱. حس میکنم رو هوام. درست مثل اون زمان هاییکه مطمئنی افتادی خارج از جو زمین و بی هیچ اختیاری, سر و ته میشی.

۲. اینجوری ثابت میکنی که موجودی قدرتمند و مافوق تصور بشری هستی؟!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت: 23:19

یعالمه حرف میزنیم و بعد من به این نتیجه میرسم که هنوز به اندازه اینگرید خل و چل نشدم! 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت: 23:19

۱. با همه آدم ها کاملا در وضعیت مصالحه به سر می برم. یک زمان هایی که به ناچار به خودم فکر میکنم, از خودم می پرسم, علت این همه انفعال چیست؟ دقیق می شوم و گذشته را بیشتر می کاوم. همه مقصرند؟ و من مسئول 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت: 23:19

دارم به این جمع بندی میرسم که احتمالا یک چیزی کم است. باید دوباره دوست بدارم ... عشق ... شاید. 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت: 23:19

۱. آیا بعد از مرگ فرصتی برای تماشای آرشیو فیلم های ندیده هست؟ یا شخصا می شود سراغ صحنه های فیلم برداری از نزدیک رفت؟ تکلیف هاردهایی که قرار است دفن شوند یا بالاخره یک روز با یک ضربه ناگهانی اما ریز, ب 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 73 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 17:06

۱. قرار بود هیچ کس سر از کارمون در نیاره, حتی خودمون. قرار بود هیچ غریبه ای سر از جمعمون در نیاره ... حتی نزدیک ترین هامون. قرار بود کارای بزرگی بکنیم. قرار بود از همه چی حرف بزنیم, بخونیم و نظر بدیم و ... بفهمیم! قرار بود کنار هم باشیم که کمتر حس کنیم که چقدر تنهاییم. قرارمون این بود که یواش یواش ددباره از نو شروع کنیم و اینبار آدم گونه تر باشیم! قرارمون که هیچ ... ظاهرا هیچ غلط دیگه ای هم نکردیم.

۲. حافظ

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 96 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 17:06

آقا ... قرار بود بریم سر کار, نشستیم تو خونه. قرار بود بریم سفر, کلا کنسل شد. قرار بود کیک تولد بخریم, نخوردیم کلا. بستنی ها رو هم! قرار بود کتابا رو بده بسون کنیم, موندن رو هوا. قرار بود بریم دکتر دوا درمون کنیم, گفتیم یواش یواش بمیریم بهتره. حالا قراره یک ماه بریم مهمونی خدا, یعنی اینم منتفی میشه؟! یا برحسب اتفاق, فقط همین یه مورد استثناس و سرجاشه؟!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 82 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 17:06

همیشه دوست داشتن رو به دوست داشته شدن ترجیح دادم ... و اشتراک این دو حجم ... ! البته حتما یسری دلایل منطقی و غیر منطقی دارم!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 83 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 17:06

۱. من این مدلی نبودم که بشینم از سر تا ته حرفا و رفتارا رو تحلیل کنم و یه غصه بزرگ برای خودم در بیارم. آخرش میگفتم خب که چی ... اما عوض شدم. مطمئنم. تا سه سال پیش که اوجش بود و همه چیز تو سکوت و خلوتم اتفاق می افتاد. الان بهترم. انگار واقعا دارم با تجربه تر و پخته تر رفتار می کنم. ولی به همین جمله قبلی مشکوکم ... هنوزم اون فکر و خیالا شبیه چندتا خرده زغال داغند که با چایی میخورم.

۲. من ... معروف به حاجی حسن, با لیوانای چایی سیاه.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 93 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 17:06